دلیل اصلیام برای نخواندن جادوی مارسل پروست این است که میترسم من را زمینگیر کند. مگر بیشتر از این هم میشود یک گوشه افتاد که من افتادهام؟ حالم مثل پیرزنهای استخوان لگن شسکته و پوکی استخوان گرفتهای است که کوچک و ریز شدهاند. پاهای استخوانیهاشان را توی آفتاب دراز کردهاند. موهای کرک مانند سفیدشان کوتاه است و به سينههاي چروكيدهي عرقسوز شدهشان پودر بچه ميزنند و در جايي ديگر، در واقعيتي ديگر هنوز سينههاشان آبدار و گوشتي ست و از لباس دكلتهی سفید کوچه ها تاریکن دکونا بسته ان
یک بازی که دلم نمیخواهد در آن شریک باشم.
هیچ کس شبیه مادربزرگ نیست.
چروكيدهي ,سينههاي ,عرقسوز ,شدهشان ,پودر ,کوتاه ,است که ,چروكيدهي عرقسوز ,سينههاي چروكيدهي ,به سينههاي ,عرقسوز شدهشان
درباره این سایت